مقدمه
بندیکت مکون کوونی[1]، اقتصاددان سابق خزانهداری انگلستان و مشاور نخست وزیر تونی بلر است. وی در حال حاضر در انستیتوی تغییر جهانی تونی بلر، ریاست بخش آینده فناوری را بر عهده دارد. در این بخش، وی در مورد موضوعاتی از جمله هوش مصنوعی، انرژی سبز و زیست فناوری فعالیت میکند. وی همچنین در دفتر ریاست جمهوری رواندا و در زمینه توسعه سایر کشورها کار کرده است.
در دسامبر 2019، گزارشی از مکون کوونی تحت عنوان «حکومت و انقلاب فناورانه» منتشر شد که در آن وی دیدگاهش در خصوص نحوه رویارویی و مواجه سیاستمداران با فناوریهای نوین را شرح داده است. وی معتقد است که اگرچه ممکن است فناوری جدید با برخی تبعات منفی همراه شود، اما لازم است که قدرت فناوری به سمت اهداف سازنده هدایت شود. به عقیده وی، امروزه فناوری در حال زمین زدن نهادهای دیرینه و دور زدن دروازهبانهای سنتی است. در این شرایط، لازم است که حکومتها ماهیت تغییر و تحولات را درک کنند؛ بر پویاییهای انقلاب کنونی تسلط داشته باشند و الگوی جدیدی از حاکمیت را ارائه دهند. چنین حکومتهایی که از ابتدا با فناوری جدید سازگار شوند، در اقتصاد آینده پیشرفت خواهند کرد؛ به نیروی بزرگی در سیاست تبدیل میشوند و در بهترین موقعیت برای شکل دادن به آینده قرار میگیرند. برای نشان دادن این دیدگاه، وی انقلاب صنعتی اول را مثال میزند؛ چراکه انقلاب صنعتی نشان داده است که تحولات فناورانه، نیازمند تحول در حاکمیت است.
حاکمیت و انقلاب فناورانه
یکی از مهمترین درسهایی که انقلاب صنعتی اول[2] به ما میآموزد، این است که تحولات فناورانه، نیازمند تحول در حاکمیت است. سیاستمداران، در پاسخ به چالشهای جدید آهسته عمل میکنند. آنها سعی میکنند قدرت را متمرکز کرده و کنترلهای قدیمیتر و شناخته شدهتری را دنبال کنند؛ اما فناوری به اجبار کردن تغییرات ادامه میدهد و توافقات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را بازنظمدهی میکند. این امر نهتنها برای انقلاب صنعتی اول، بلکه برای لحظه فعلی ما و شرایطی که در آن قرار داریم، نیز صدق میکند. بنابراین، انقلاب فناورانه، به نظریه جدیدی از حاکمیت نیاز دارد.
در قرن نوزدهم، وجود ترکیبی از عوامل اجتماعی، علمی و اقتصادی، شرایط را برای ظهور دولت-ملت مدرن فراهم کرد. در آن دوران، زندگی به صورت چشمگیری تغییر کرده بود؛ جمعیت به شدت افزایش یافته بود؛ درآمد ها و امید به زندگی نیز به میزان قابلتوجهی افزایش یافته بود. در انگلستان، قانون اصلاحات بزرگ در سال 1832 و نوآوریهای مختلف در رسانهها، افراد بیشتری را به سمت سیاست سوق داد. روزنامههایی همچون «گاردین» و «اکونومیست» به شکل فزایندهای در شکلگیری بحثهای عمومی تأثیرگذار بودند. با این وجود، اصلاحات این دوره، عمدتاً در پاسخ به بحرانها رخ داده است و نه در نتیجه تحلیلهای خنثی و بررسیهای دقیق. دموکراتیک سازی[3] که خود محصول و زاییده انقلاب است، همواره انقلاب را تهدید میکند.
انقلاب صنعتی، در ابتدا با سیاست افراطی لسه فر[4] مواجه شد؛ زیرا بهترین راه برای حکومت اشرافی زمینداران، برای حفظ امتیازات خود بهشمار میرفت. تحت هدایت اندیشمندانی مانند لئونارد هابهاوس[5]، فعالیت جمعی، آزادی مثبت بیشتری را برای شهروندان عادی به ارمغان آورد. این نیروهای ترقیخواه، از جمله برخی از بنیانگذاران حزب کارگر، طلیعهبخش عصری از سیاستگذاری رادیکال بودند که که نهایتا ً منجر به یک قرارداد اجتماعی جدید میشد. مانند امروز، این دوره اولیه با دستهبندی سیاسی بین قدیم و جدید، سنت و مدرنیته و سیستم های باز و بسته مشخص شده است و مانند امروز، جنبشهای سیاسی که بیشترین اثربخشی را از خود نشان دادند، جنبشهایی بودند که ماهیت تغییر و تحولات را درک میکردند.
حال، بار دیگر فناوری در حال زمین زدن نهادهای دیرینه و دور زدن دروازهبانهای سنتی است. کسانی که بتوانند بر پویاییهای انقلاب کنونی تسلط داشته باشند و الگوی جدیدی از حاکمیت را ارائه دهند، به نیروی بزرگ بعدی در سیاست تبدیل خواهند شد.
در قلب انقلاب امروز، روندی است که عموماً با عنوان جهانیشدن شناخته میشود. پیش از جهانی شدن، جابهجایی مردم، اطلاعات، سرمایه و کالاها در سراسر جهان آسان نبود. در انقلاب صنعتی اول، طبقه متوسط جدید به عنوان «زمینههای اجتماعی برای فتح آناناس وارداتی» در نظر گرفته شدند. در آن زمان، امکان ورود آناناس وارداتی بسیار ارزشمند بود و این در حالی است که امروز، انتقال و جابجایی کالاهای بی شمار، تنها با یک کلیک امکانپذیر است.
در همین حال، هماکنون جوامعی که مرزهای دیجیتالی خود را گشودهاند، میتوانند اطلاعات زیادی را وارد کنند. اینترنت یک تخیل است که نسل پایداری از ایدههای جدید و غنیسازی دانش را تسهیل میکند. کسانی که به بهترین نحو از آن استفاده میکنند، در اقتصاد آینده پیشرفت خواهند کرد.
با این وجود، همچون همیشه، سبک و سنگین کردن مسائل لازم است و جنبههای منفی وجود دارد که باید در نظر گرفته شود. اینترنت همچنین بستری را برای افراطگرایان و عوامفریبان ایجاد کرده است تا اختلاف نظر و دوقطبی / چندقطبی را به وجود آورند. همچنین در جوامع بسته، انقلاب دیجیتالی به یک نیروی تمرکزگرا تبدیل شده است و روشهای قدرتمندتری را برای کنترل اجتماعی به رژیمهای اقتدارگرا ارائه میدهد.
در مواجهه با تغییرات سریع مبتنی بر فناوری، نیروهای چپ و راست سیاسی، اشکال مختلف نارضایتی را مصادره کردند. در سمت راست، واکنش غالب ملیگرایانه بوده و از احساس امنیتی که بسیاری از افراد از هویت گروهی در دورههای عدم اطمینان عمیق و فقدان کنترل بدست میآورند، بهرهبرداری میکردند. در سمت چپ که در اصل قهرمانان کار در طول انقلاب صنعتی به شمار میرفتند، تمرکز بیشتر بر روی کارگرانی بود که به واسطه جهانی شدن، «عقب مانده بودند». این واکنش همچنین به یک الگوی معمولی تبدیل شده است و راه حل پیشنهادی، بازگشت زمان و اعطای کنترل بیشتر به حاکمیت، به جای پیگیری اصلاحات مدرن کننده است.
در مقابل این پیشزمینه، تعداد بسیار کمی از سیاستمداران میتوانند در مورد چگونگی استفاده از فناوری برای بهتر شدن جامعه صحبت کنند. بحث در خصوص اینکه دولت خیلی بزرگ باشد یا خیلی کوچک باشد، یک بحث قدیمی است. سوال این است که آیا دولت مدرن، به اندازه کافی چابک هست تا بتواند نوآوری، رقابت و شکوفایی گستردهای را در اقتصاد جدید تقویت کند. برای رسیدن به این هدف، دولتها باید خود را پیرامون تکنولوژیهای جدید، فرهنگها و مدلهای عملیاتی که در حال حاضر به صورت ارگانیک در حال تکامل هستند، مورد آرایش مجدد قرار دهند و در خصوص راههای جدید نوآوری در حوزههایی مانند سیاست آموزش، سیاست مراقبتهای بهداشتی و سیاستهای آب و هوایی، تحقیق کنند. به هرحال، پذیرش گسترده هوش مصنوعی در حال فرارسیدن است و سیاستگذاران باید پرسشهای دشواری را در مورد حاکمیت دادهها، حریمخصوصی و تنظیمگری، پاسخ دهند و حل کنند. همچنین، سیستمهای موجود باید برای ارائه خدمات عمومی، فراتر از مالیات و تنظیمگری سنتی، با واقعیتهای تغییریافته سازگار شوند.
این چشمانداز، منعکس کننده آرمانشهرگرایی فناورانه نیست؛ بلکه خوشبینی مشروط است. ما باید ایمان خود به قدرت نبوغ انسانی برای بهبود جامعه را حفظ کنیم و رهبران ترقیخواه را ترغیب کنیم که فناوری را در مرکز برنامههای سیاسی خود قرار دهند تا نشان دهند که بجای تکیه دادن یا بازگشت به ایدههای فرسوده تاریخی، برای مدرنسازی ایستادگی میکنند.
انقلاب صنعتی اول، به ما آموخت که در نهایت، قدرت فناوری در کنار مردم باقی میماند و آن انرژی که فناوری آزاد میکند، نباید عقب بماند؛ بلکه باید به سمت اهداف سازنده هدایت شود. کسانیکه از ابتدا با آن سازگار میشوند، در بهترین موقعیت قرار خواهند گرفت تا آینده را شکل دهند.
[1] Benedict Macon-Cooney
[2] انقلاب صنعتی اول، از اواخر ۱۷6۰ میلادی و در بریتانیا اغاز شد و تا سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۸۴۰ ادامه داشت. همچنین به مرور زمان، به سایر کشورهای دنیا منتقل شد. در پی انقلاب صنعتی، ماشینهای بخار تجاری ظهور یافت و کارخانههای صنعتی تاسیس شد. مجمع جهانی اقتصاد، ویژگی انقلاب صنعتی اول را در تحولات مکانیزیسیون، قدرت آب و قدرت بخار، توصیف کرده است.
[3] Democratization.
[4] به معنی بگذار بروند. (رویکردی اقتصادیاست که طبق آن تراکنش میان افراد باید عاری از هرگونه دخالت حکومت باشد. از این روست که لسه فر از مبانی فکری اقتصاد آزاد و لیبرالیسم کلاسیک محسوب میشود).
[5] Leonard Hobhouse
متن کامل این گزارش از طریق لینک زیر قابلدسترسی است :
منبع :
https://www.project-syndicate.org/commentary/technological-state-digital-revolution-by-benedict-macon-cooney-1-2019-12